Aug 23, 2007

گامهای نخستین

ناز پندار دو هفته ای هست که گام برداشتن رو یاد گرفته و می تونه چند قدمی راه بره. به خوبی از همون چند کلمه‌ای که بلده استفاده می‌کنه. وقتی چند روز پیش بطری شیر رو توی دهنش گذاشتیم بعد از اینکه یک جرعه خورد اونو پس زد و تند تند می‌گفت داغ داغ. شیر رو که روی دست امتحان کردیم دیدیم بچه حق داره شیر گرمتر از همیشه است.

یه روز که برده بودمش توی حیاط تند تند می‌گفت هاپو منهم می‌گفتم مامانی اینجا که هاپو نیست. دیدم سرش رو به پایینه. نگاه کردم دیدم روی دمپایی‌هام عکس کارتونی دو تا سگ هست. دخترک داشته اونها رو به من نشون میداده. این ماجرا مال دو ماه پیشه.

از اینکه من بشینم و سرم به کاری گرم باشه و توجهی بهش نکنم خیلی بدش میاد. میاد طرفم و صدا می‌کنه مامان. دو سه روز پیش که پای کامپیوتر نشسته بودم و اونهم در آغوش پدر جانش بود صدا زد مامان مامان.

منهم بدو بدو رفتم طرفش گفتم جان مامان؟ اونهم یک ماچ آبدار گذاشت روی لپ باباش منهم گفتم حالا من هم یه ماچ بکن. سرشو برگردوند و غش غش خنده رو سر داد. از من التماس و از اون عشوه کرشمه. آخر هم ماچم نکرد وروجک!

نوشته شده توسط مامان



Photo Sharing - Video Sharing - Share Photos - Free Video Hosting